مجموعه فرهنگی تبلیغی النبا العظیم

مجموعة النبأ العظیم للثقافة و التبلیغ

مجموعه فرهنگی تبلیغی النبا العظیم

مجموعة النبأ العظیم للثقافة و التبلیغ

مجموعه فرهنگی تبلیغی النبا العظیم

گروه فرهنگی تبلیغی النبا العظیم
مجموعة النبأ العظیم للثقافة و الترویج
Promotional Cultural Group alnabaolazim

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گروه فرهنگی تبلیغی النبا العظیم» ثبت شده است

النبا العظیم

 

 امیرالمؤمنین(ع)، بزرگ‌ترین خبرِ عالم است.

این خبرِ بزرگ و نبأِ عظیم، در آینده تاریخ ظاهر خواهد شد.

 

 آیت الله سید محمدمهدی میرباقری:

«هر خبری که در این دنیا هست و آنچه از عالم غیب آمده است، به امیرالمؤمنین (ع) بر می‌گردد؛ «مَا لِلَّهِ‏ عَزَّ وَ جَلَّ آیَةٌ هِیَ أَکْبَرُ مِنِّی‏ وَ لَا لِلَّهِ مِنْ نَبَإٍ أَعْظَمُ مِنِّی».
آیه‌ای و خبری بالاتر از وجود مقدس امیرالمومنین(ع) نیست.

 

اگر خبری از عالم غیب آمده _ که ما باید بکوشیم تا باخبر بشویم _ آن خبر، امیرالمومنین(ع) است. انسان باید به نحوی دست به ساحت ایشان برساند تا از آن اخبار غیبی مطلع بشود.

 

بخشی از این نبأ عظیم در دنیا ظاهر می‌شود؛ چه قبل از ظهور و رجعت و چه بعد از آن. البته عده‌ای معدود هستند که از حجاب‌های ظلمانی عبور می‌کنند و نور امیرالمؤمنین(ع) برای آنها در قلبشان ظاهر می‌شود، ولی مابقی، مثل ما که خورشید را از پشت ابر در روزهای ابری می‌بینیم، تنها از ورای حجاب می‌توانند این حقیقت را درک بکنند و این نبأ غیبی را مطلع بشوند و به حقیقت توحید راه پیدا کنند.

 

زمانی که حجاب کنار می‌رود و حضرت بدون حجاب در عالم ظهور پیدا می‌کنند، آن‌وقت ان‌شاء الله امکان برخورداری از ولایت حضرت و معرفت حضرت و این نعمت الهی فراهم می‌شود. 

 

طلوعی که در شب میلاد امیرالمومنین(ع) اتفاق افتاده، درواقع آغاز ظهور ایشان در عالم دنیاست که ان‌شاءالله این ظهور ادامه پیدا می‌کند تا دوره رجعت که دوباره امیرالمومنین(ع) برمی‌گردند...».
 

  • کاربر۱

آشنایی با محمد ابن ابی بکر

 

محمد بن ابی بکر در روز ٢٥ ذیقعده سال دهم هجری، در سفر حجة الوداع، میان راه مکه و مدینه، در مکانی به نام ذوالحلیفه که محل احرام بستن اهل مدینه است، به دنیا آمد.(١) پس از ولادتش، عایشه خواهر وی، نام محمد و کنیه ابوالقاسم را بر اوگذاشت.(٢)


پدرش ابوبکر بن ابی قحافه، خلیفه اول اهل سنت و مادرش اسماء دختر عُمیس است که ابتدا همسر جعفر بن ابی طالب علیه السلام بود و پس از شهادت وی در جنگ موته به عقد ابوبکر در آمد که حاصل این ازدواج محمد بود.(٣) وی پس از مرگ ابوبکر، همسر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام شد و از این ازدواج نیز پسری به نام یحیی متولد شد.(٤) به دلیل اینکه محمد بن ابی بکر در سن خردسالی به خانه امیرالمؤمنین علیه السلام آمد و در دامان پر مهر و پدرانه حضرت پرورش یافت، به یکی از یاران وفادار حضرت تبدیل شد ومصداق بارز و عینی آیه شریفه « یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ » گردید و در رسیدن به این مقام، مادر وی اسماء بنت عمیس نقش به سزایی داشت، چرا که این بانوی بزرگ جهان اسلام امین و محرم راز خانه امیرالمؤمنین علیه السلام بود در روزگاری که همسر او یعنی ابوبکر در ماجرای سقیفه مشغول به کار خود بود، ایشان بدون اینکه او از ماجرا بویی ببرد به وصیت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها در مراسم تغسیل و تکفین و تدفین آن حضرت شرکت داشته است و برای بزرگی این بانو همین بس که بعد از آنکه ابوبکر از دنیا رفت، به عنوان همسر قطب عالم امکان، بهانه خلقت، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام، به خانه حضرت نقل مکان کرد.
شاید برخی از زنان ناخوشایند ببینند که زنی به عقد سه نفر در آمده باشد، اما باید بدانند که همسر اول ایشان ،شخصیت والا مقامی چون جناب جعفر طیّار است و هرچند همسر دوّم وی چنگی به دل نمی‎زند ولی این بانوی بزرگوار توانست با همّت خود نسل ابوبکر را عوض کند و پسری ارزشمند چون محمد که مایه فخر و مباهات اسماء و تمام شیعیان است را برای خدمتگزاری به مکتب اهل بیت علیهم السلام مهیّا سازد و آخر الامر نیز به همسری مولا در آمده است، کدام زنی از زنان عادی همچنین افتخاری دارد؟


محمد بن ابی بکر در خانه امیرالمؤمنین علی علیه السلام


پس از ازدواج اسماء، مادر محمد بن ابی بکر با حضرت امیر علیه السلام ، محمد، در سایه تعلیم و تربیت وصی پیامبر رشد کرد و پرورش یافت و از نزدیک با شیوه زندگی حضرت و سیره آن امام همام آشنا گشت و به نوجوانی برومند، مؤمن، عاشق اهل بیت علیهم السلام و پیرو ولایت مبدّل گردید و این باعث شد تا محمد علاقه بسیار وافر و عمیقی به حضرت امیر علیه السلام پیدا کند و متقابلاً حضرت نیز وی را دوست می داشتند و می فرمودند: « محمد از صلب ابوبکر و فرزند من است ».(٥)


محمد بن ابی بکر در جنگ جمل


جناب محمد بن ابی بکر در جنگ جمل، به فرمان امیرمؤمنان علی علیه السلام ، فرمانده پیاده نظام لشکر بود. وی در این جنگ رشادت های فراوانی از خود نشان داد. پس از پایان نبرد، امام علیه السلام به وی دستور دادند تا به سوی خواهر خود، عایشه برود و مراقبت از او را به عهده بگیرد. جناب محمد نیز این کار را کرد و چند روز بعد، عایشه را به همراهی چهل زن به مدینه بازگرداند.


استاندار مصر


پس از جنگ جمل، در رمضان سال ٣٦، امام علیه السلام پس از آنکه قیس بن سعد را از عمارت مصر عزل نمودند، به جای او جناب محمد بن ابی بکر را به ولایت و حکومت بر مصر منصوب کردند و به آن دیار فرستادند.(٦)
حضرت امیر علیه السلام در فرمان برگزیدن محمد بن ابی بکر به حکومت مصر چنین نوشتند: «بسم الله الرحمن الرحیم. این فرمانی است که بنده خدا علی، امیرمؤمنان، به محمد بن ابی بکر داده است وقتی او را به حکومت مصر گماشت. به او فرمان داده که تقوای الهی را پیشه سازد و از خداوند در نهان و آشکار و در خلوت و جلوت فرمان برد، و با مسلمانان به نرمی رفتار کند و بر بدکاران خشونت ورزد. با اهل کتاب به عدالت رفتار کند و مدافع حقوق ستم دیدگان و مخالف سرسخت ستم کاران باشد. از مردم گذشت نماید و تا آنجا که می تواند، به آنها نیکی کند؛ چون خداوند نیکوکاران را دوست دارد و بزه کاران را کیفر می دهد»(٧)

حضرت در نامه‌ای دیگر برای محمدبن ابی‌بکر و مردم مصر نوشتند و به آنان این چنین فرمودند:
« ای مردم، شما را به تقوا وصیت می‌کنم و از انجام اعمالی که فردا از آن مورد سؤال قرار خواهید گرفت کوتاهی نکنید، شما در گرو اعمال خود هستید و با آنها حرکت می‌کنید و روزی به آنها خواهید رسید...؛ ای بندگان خدا از مرگ بترسید و اسباب و وسائل و زاد و توشه برای آن تهیه نمایید، مرگ شما را، به جاهای سختی می‌کشاند و حوادث بزرگی در پی دارد... »(٨)
محمد بن ابی‌بکر، یک ماه در مصر توقف کرد و بعد برای کسانی که از بیعت با علی علیه‎السلام ، خودداری کرده بودند، نامه فرستاد که یا بیایید و بیعت کنید و یا از شهر ما خارج شوید. اما این گروه از بیعت امتناع کردند و از وی خواستند که به آنان مهلت بدهد، ولی محمدبن ابی‌بکر، پیشنهاد آنان را قبول نکرد. در همین اثناء جریان جنگ صفین پیش آمد، این گروه متمرّد وقتی شنیدند که جریان جنگ صفین، به پایان رسید و شامیان به شام و عراقیان به عراق برگشتند، بر محمدبن ابی‌بکر شورش بردند، اما شورش‌های آنان با شکست مواجه شد، در این میان شخصی به نام "معاویة بن خدیج" به خونخواهی عثمان، قیام کرد.
حضرت امیرعلیه‎السلام وقتی از حوادث مصر آگاه شدند، مالک‌ اشتر را برای آرام کردن اوضاع مصر به آن منطقه فرستاد. در این میان معاویه با دسیسه‌ای مالک را در منطقه‌ی "قلزم مصر" مسموم و به شهادت رساند.


معاویه و شهادت محمد بن ابی بکر


معاویه همیشه چشم طمع به مصر داشت و معتقد بود با تصرف آنجا، قدرت لازم را برای مبارزه با امیرالمؤمنین علیه السلام و نابودی حکومت عدل او به دست خواهد آورد. لذا معاویه از هر ابزاری استفاده می‌کرد تا مصر را تصرف کند. معاویه به کمک عمروعاص و عده‌ای از بزرگان قریش طرحی ریختند که با استفاده از آن اوضاع داخلی مصر را ناآرام کرده تا بتواند از بیرون با حمله‌ای سریع و پرقدرت مصر را بگیرد. بدین ترتیب، سپاهی به فرماندهی عمروعاص به سوی مصر روانه کرد. محمد بن ابی بکر، فرماندار مصر با شنیدن خبر حمله عمروعاص، از امام علیه السلام کمک خواست. امام نیز مردم را برای یاری محمد و نجات سرزمین مصر برانگیخت، ولی با گذشت یک ماه، فقط دو هزار نفر جنگاور، داوطلب اعزام به مصر شدند. که در این میان، خبر شهادت محمد بن ابی بکر را شنیدند.
در این نبرد عمروعاص با کمک نیروهای داخل مصر، محمد را محاصره کرد و بعد "معاویة بن خدیج" او را دستگیر کرده و او را در بیست و هشتمین بهار زندگی خود در سال ٣٨ هجری گردن زد و بدن مبارکش را در شکم یک الاغ مرده گذاشت و سوزاند.(٩)


تجلیل حضرت امیر علیه السلام از محمد بن ابی بکر


پس از شهادت محمد بن ابی بکر، امام علیه السلام ، نامه ای به ابن عباس نوشتند و در آن نامه، از محمد بن ابی بکر به بزرگی یاد کردند: « نیروی متجاوز شام بر مصر چیره شد و محمد بن ابی بکر به سعادت شهادت رسید. من در سوگواری محمد، سخت آزرده خاطرم و در برابر این فاجعه، از خداوند متعال اجر جَزیل تمنّا دارم. محمد فرزند من و فرزندی رشید و سعید و محبوب بود. محمد فرماندار من بر مصر و فرمانداری پاک دامن و پرهیزکار بود. محمد شمشیری برنده، تیری شکافنده و شخصیتی باکفایت و برجسته بود».


سخنان امیرالمؤمنین علیه السلام پس از شهادت محمد بن ابی بکر


هنگامی که خبر شهادت محمد بن ابی بکر و شادی معاویه به امام علیه السلام رسید، فرمودند: « بی تابی ما به اندازه شادی آنهاست. من در تمام جنگ هایم برای شهیدی مانند محمد بی تابی نداشته ام. او فرزند همسر من بود. من او را فرزند خود می دانستم و او مرا به نیکی دوست می داشت. به خاطر اینهاست که محزون هستیم.» امام علیه السلام در جای دیگر چنین می فرماید: «همانا اندوه ما بر شهادت محمد، به اندازه شادی شامیان است، جز آنکه از آنان یک دشمن و از ما یک دوست کم شد».
و نیز زمان شنیدن خبر شهادت جناب محمد، حضرت به شدّت محزون و بی تاب گشتند. وقتی فردی در آن میان، از علت بی‌تابی ایشان پرسید، حضرت فرمودند:
« چرا از مرگ او اندوهگین نباشم، او تربیت شده‌ من بود و در خانه‌ام رشد یافت، او برای فرزندانم، برادر به حساب می‌آمد. من پدر او بودم و او را فرزند خود می‌دانستم».(١٠)


پی نوشت ها:


١. استیعاب، ج ٣، ص ١٣٦٦، ابن عبدالبر ، بیروت، دارالجبل.
٢. اسدالغابه، ج ٤، ص ٣٢٦، ابن اثیر ، بیروت.
٣. استیعاب، ج ٣، ص ١٣٦٦.
٤. اسدالغابه، ج ٤، ص ٣٢٦.
٥. الغارات، ص ١٥٨، ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی، ترجمه عزیز ا... عطاردی، تهران، انتشارات عطارد، ١٣٧٢.
٦. تاریخ طبری، ج ٦، ص ٢٤٩٢، محمدبن حریر طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات اساطیر، سال ١٣٦٢.
٧. تاریخ طبری، ج ٦، ص ٢٤٩٢، محمدبن حریر طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات اساطیر، سال ١٣٦٢.
٨. نهج‌البلاغه، نامه ٢٧.
٩. الغارات، ص ١٣١.
١٠. الغارات، ص ١٥٨.
*در این نوشتار از سایت تبیان و سایت حوزه علمیه قم نیز بهره گرفته شده است.

 

تهیه شده در دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت_سعید بلوکی

  • کاربر۱

بسم الله الرحمن الرحیم 

《سوی دیار عاشقان》

🔺قطار زمین را گرفته بود و سینه خیز به سمت شهری خرّم می رفت.
به خرمشهر که رسید، صدای زوزه خمپاره ها گوشم را آزار می داد،
آری حدود ۲۰سال پیش در این شهر فارس، کرد، ترک و عرب در کنار هم مقابل گرگ های بعثی ایستادند.

آن روز ها قومیت معنا نداشت، همه در کنار هم و برای هدفی مشترک می جنگیدند.
حتی عراقی ها به کمک ایرانی ها آمده بودند.

حلبچه سندی زنده بر این مدعا است
فریادهای قبرستان حلبچه از ظلمی که صدام  به ایران و عراق کرد به گوش میرسد.
فقط کافی است به فریاد هایش گوش دهی...

🔻شهیدان بدرقه ام می کنند، به شلمچه می رسم، گل های خفته در آنجا را می بوسم و عازم می شوم
لاله های شلمچه برایم پلی میسازند و مرا به سرزمین قدیمی ترین تمدن ها می رسانند

در آنجا دوستانِ عرب آن چنان از من استقبال می کنند که گویی سالیان سال مرا می شناسند
شیخ قبیله جلو می آید و مرا در بغل می گیرد، انگار پسر خود را در  آغوش گرفته...
از این مقدار محبت شرمنده می شوم،
ناگهان جمله ی روی پرچم نظرم را جلب می کند(حبّ الحسین یجمعنا) 

🔸آری ما از یک پدر هستیم
چون پیامبر فرمود:من و علی دو پدر این امت هستیم
ما همه با هم برادریم چون خداوند در سوره حجرات فرموده: مومنان با یکدیگر برادر هستند
مگر می شود دو برادر با هم مهربان نباشند.

جوانان عراقی برایم غذا می آوردند،
از شرمندگی آب می شوم، مرواریدی به روی گونه ام می غلتد 
می خواهم فریاد بزنم که ای دنیا! کجای تو اینقدر انسان ها با هم مهربان هستند
عشق سید الشهدا علیه السلام قلب همه ما را به هم گره زده است

🔹جاده از زیر پاهایم کنار می رود ، شب شده و سرما با تازیانه به جان بچه ها افتاده،
پیرمرد عراقی در حالی که از سرما رنج می برد، پتویی را برای بچه ها می آورد و وقتی می بیند بچه ها گرم شدند،  قلب او هم گرم می شود.

یاد آیه قرآن می اُفتم، که می فرماید: ایثار می کنند در حالی که خود محتاج تر هستند

یونسکو با این همه، هیاهو و جنجالش اینچنین صحنه ای را در کارنامه خود ندارد .
اینجا بهشت زمین است ....

♦️شیطان در میانم وسوسه ایجاد می کند ولی غافل است که من دست در دست قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) دادم،
آنها به من فهماندند که بهترین فرد کسی است که تقوایش بیشتر است و قومیت هیچ ارزشی ندارد و اهمیت به قومیت، نوعی جاهلیت است که انسانِ قرنِ بیست و یکی با این همه پیشرفت، هنوز درگیر آن است.

🔻اربعین با هزاران جلوه ی زیبایش آمده تا به انسان زیبایی ها را نشان دهد،
نشان دهد که انسان ها با جنسیت های مختلف و سنین مختلف همه دلداده امام حسین (علیه السلام) هستند و به عشق او در بیابان طی مسیر می کنند،
با خودم می گویم مراقب باش این زیبایی ها را برای خودت و دیگران تلخ نکنی و این جمله نورانی را با خودم تکرار می کنم (کُلّنا عُشّاقُکَ یا حُسین).

      🖋 سیدمحمدسجاد طباطبایی / اربعین ١٤٤١


🇮🇷قرارگاه فرهنگی تبلیغی النبا العظیم
🇮🇷@alnabaolazim

 

اربعین نوشته سوی دیار عاشقان

  • کاربر۱

 بسم الله الرحمن الرحیم

《آن سَفَر کرده که صَد قافِلِه دِل، هَمرَهِ اوست》
#اربعین_نوشته

السلام علی الحسین 
و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین علیهم السلام

🔻روز ها یک به یک از جلوی چشمانم کنار می روند و تقویم یک روز را از بقیه روز ها جدا می کند و به چشمانم نشان میدهد،
آری اربعین در اُفُقِ تقویم، خود نمایی می کند
اربعین با صدای(هَلِ بِالزُّوار) حواسم را به خود جلب می کند.
اربعین با چای های عراقی، ذائقه ام را به خود معطوف می کند،
پرچم های بزرگی که به اهتزاز درآمده اند چشمانم را خیره میکند،
اربعین با بخشیدن طعام به کودکان قلبم را مبهوت خود می کند،
او من را عاشق خود می کند و دست و بالم را باز می کند تا بتوانم پرواز کنم،

و اکنون عزیزم، تو باید قدر خویش را بدانی،
امام هشتم علیه السلام فرمودند: هرکس قدر خویش را بداند، هلاک نمی شود.

تو دیگر با بقیه فرق داری و در حال رقم زدن آینده بشریت هستی، قفل های زندگی بشر به دستان تو باز می شود،

تو دیگر معمولی نیستی
بشر، خسته از جَنگ و فَساد ، دست به دامن توست،
او از تو می خواهد تا منجی اش را به او برسانی 
جالب آن است که منجی هم از تو می خواهد تا زمینه ی آمدن او را فراهم کنی،

همه چیز به تو گره خورده ...
صحیح تر آنست که اربعین ، همه چیز را به تو گره زده است، آینده بشر به دست تو ، زائر اربعین است

صاحب انتقام سیدالشهدا تو را صدا می زند
دستان در زنجیر سید الساجدین،
چادر خاکی زینب،
دخترکی از گوشه خرابه،
بشرِ غرق شده در مرداب فساد تو را صدا می زند
همگان تو را صدا می زنند که زمینه فرج را مهیا کنی

اما اربعین پیش از تو زمینه را آماده کرده و لشگری ۲۰ملیونی را فراهم ساخته
فقط مانده تا تو در هر لحظه به یاد آن مظلوم سفر کرده باشی،

امام صادق علیه السلام فرمودند زیاد برای فرج دعا کنید.

و اینجا دَر دِلِ بیابان و پیاده و در حال گریه بر مظلومیت زینب کبری سلام الله علیها بهترین موقع برای دعا برای فرج است

اما وظیفه تو تمام نشده، 
خداوند در مقابل شهادت سید الشهدا علیه السلام سه چیز به ایشان عطا فرمود:
۱_ امامت را در نسل ایشان،
۲_ شفا را در تربت ایشان،
۳_ واجابت دعا را زیر گنبد مطهر ایشان قرار داد.

🔹و تو از میان میلیاردها انسان این توفیق را پیدا کرده ای تا در زیر گنبد مطهر قرار بگیری و با خود، مظلومیت زینب کبری سلام الله علیها را مرور کنی و خدا را به حق او و پدر و مادر و برادرانش قسم بدهی تا ظهور آن غریبِ مظلوم را تعجیل فرماید.

        🖋 سید محمد سجاد طباطبایی / اربعین ١٤٤١


🇮🇷قرارگاه فرهنگی تبلیغی النبا العظیم
🇮🇷@alnabaolazim

اربعین گروه فرهنگی تبلیغی النبا العظیم

  • کاربر۱

                            بسم الله الرحمن الرحیم

بیان معنی النبا العظیم توسط حجت الاسلام سید حمید حسینی

 

          دریافت کلیپ توضیح معنای النبا العظیم
     توضیحات: حجت الاسلام سید حمید خداداد حسینی
 

  • کاربر۱

بسم الله الرحمن الرحیم

  《مسأله  ولایت  و  نبأ عظیم》 


  نبأ عظیم به چند معنى تفسیر شده:

قیامت، قرآن، تمام اصول عقائد دینى اعم از مبدأ و معاد، ولى قرائن موجود در مجموعه آیات این سوره، نشان مى دهد که: تفسیر آن به  معاد  از همه برترى دارد.


ولى، در روایات زیادى که از طرق اهل بیت(علیهم السلام) و بعضى از طرق اهل سنت نقل شده،  نبأ عظیم  (خبر بزرگ) به مسأله ولایت و امامت امیر مؤمنان على(علیه السلام)که مورد اختلاف و گفتگو از سوى جمعى بود، یا به مسأله  ولایت به طور اعم  تفسیر شده است. 
این روایات، گاه از خود على(علیه السلام)، و گاه از امامان دیگر(علیهم السلام) نقل شده، که به عنوان نمونه سه روایت را در اینجا مى آوریم:
 
۱ ـ روایتى است که حافظ،  محمّد بن مؤمن شیرازى  که از علماى اهل سنت است نقل کرده که:

رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) در تفسیر  عَمَّ یَتَساءَلُونَ * عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ  فرمود:

منظور ولایت على(علیه السلام) است که از انسان در قبر درباره آنها سؤال مى شود، و هیچ کس در شرق و غرب عالم، در برّ و بحر از دنیا نمى رود، مگر این که فرشتگان از او درباره ولایت امیر مؤمنان(علیه السلام) بعد از مرگ پرسش مى کنند، و به او مى گویند: دینت چیست؟ پیامبرت کیست؟ و امامت کیست؟.(۱٠)
 
۲ ـ در حدیث دیگرى آمده است:

روز جنگ  صفین  مردى از لشکر  شام  در حالى که سلاح بر تن پوشیده، و قرآنى حمایل کرده بود، وارد میدان شد، و سوره  عَمَّ یَتَساءَلُونَ * عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ  را تلاوت مى کرد، على(علیه السلام)شخصاً به میدان او آمد و به او فرمود: أَتَعْرِفُ النَّبَأَ الْعَظِیْمِ الَّذِى هُمْ فِیْهِ مُخْتَلِفُونَ:  آیا مى دانى نبا عظیمى که در آن اختلاف دارند چیست ؟! 
آن مرد در جواب گفت:نه ، نمى دانم! 
امام فرمود: أَنَا وَ اللّهِ النَّبَأُ الْعَظِیْمُ الَّذِى فِیْهِ إِخْتَلَفْتُمْ وَ عَلى وِلایَتِى تَنازَعْتُمْ، وَ عَنْ وِلایتَىِ رَجَعْتُمْ بَعْدَ ما قَبِلْتُم... وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ تَعْلَمُونَ ما عَمِلْتُمْ:

منم آن نبأ عظیم که درباره آن اختلاف دارید! و در ولایت من به نزاع برخاسته اید، شما از ولایت من باز گشتید بعد از آن که پذیرفتید، و در قیامت خواهید دانست که چه عملى انجام داده اید !.(۱۱)
 
۳ ـ در روایتى از امام صادق(علیه السلام) آمده است: أَلنَّبَأُ الْعَظِیْمُ الْوَلایَةُ:  نبأ عظیم همان مسأله ولایت است .(۱۲)
 
جمع میان محتواى این روایات، و آنچه در مورد تفسیر آیه به مسأله  معاد  ذکر کردیم، از دو راه ممکن است:
_ نخست این که:  نبأ عظیم  مفهوم وسیع و گسترده اى دارد که همه اینها را شامل مى شود، هر چند به هنگام نزول این آیات تکیه قرآن بیش از همه در بیان این جمله، روى مسأله معاد بود، ولى این مانع نمى شود که آیه مصداق هاى دیگرى نیز داشته باشد.
 
_ دیگر این که: همان گونه که مى دانیم و بارها نیز گفته ایم، قرآن داراى بطون مختلفى است، یعنى یک آیه ممکن است معانى متعددى داشته باشد که از میان آنها یک معنى ظاهر است، و معانى دیگر، بطون قرآن است که به کمک قرائن مختلفى از آن استفاده مى شود، و یا به تعبیر دیگر، نوعى دلالت التزامى است که براى همه کس جز خاصان روشن نیست.
 
تنها این آیه نیست که داراى ظاهر و باطنى است، آیات زیاد دیگرى در قرآن کریم داریم که در روایات اسلامى تفسیرهاى گوناگونى براى آن آمده، که بعضى هماهنگ با ظاهر است، و بعضى معنى باطن را بیان مى کند.

""تفسیر نمونه""


گروه فرهنگی تبلیغی النبا العظیم

معاونت پژوهش قرارگاه فرهنگی تبلیغی النبأ العظیم

  • کاربر۱

بسم الله الرحمن الرحیم

کار فرهنگی در منظر رهبر معظم انقلاب

اصلاح جامعه بدون اصلاح فرهنگ آن میسر نیست. تلاش های اقتصادی و اجتماعی زمانی می توانند شاهد مقصود را در آغوش بگیرند که الزامات مورد نظر آنها در فرهنگ جامعه نهادینه شده باشد. ابعاد فرهنگ و تأثیر آن، بر خلاف باور برخی، به احداث مراکز آموزشی خلاصه نمی شود. گستره فرهنگ و کار فرهنگی از جزئی ترین فعالیت های فردی تا جدی ترین مسئولیت های اجتماعی کشیده شده است. به تعبیر رهبر معظم انقلاب «فرهنگ از اقتصاد هم مهمتر است.»[1]

به همین دلیل ورود به عرصه فرهنگ و فعالیت های فرهنگی، به دلیل ابعاد گسترده آن، باید ورودی کارآمد، مداوم، همراه با مدیریت راهبری و در یک کلام حرکتی جهادی باشد. تعبیری که از سوی مقام معظم رهبری بارها مورد استفاده قرار گرفت و نهایتاً سال ۱۳۹۳ با آن نامگذاری شد. «واقع قضیّه این است که کارزار فرهنگی از کارزار نظامی اگر مهم تر نباشد و اگر خطرناک تر نباشد، کمتر نیست؛ این را بدانید؛… واقعاً یک میدان کارزار است اینجا»[2]چنین راهبرد ویژه ای نیازمند طرح یک مختصات خاص برای فعالیت های فرهنگی است. بدون در نظر گرفتن نیازها و لوازم مورد نیاز برای فعالیت های فرهنگی، نمی توان به پایان مطلوب آن ها دل بست. به همین دلیل جا دارد به شناخت ویژگی های کار فرهنگی مطلوب در بیان مقام معظم رهبری بپردازیم و به این پرسش مهم و اساسی پاسخ دهیم که اصولا برای توفیق در فعالیت های فرهنگی به چه لوازمی نیاز داریم؟ از چه موانعی باید بگذریم؟ و باید مراقب چه پرتگاه هایی باشیم؟

مراقب رخنه های فرهنگی باشید

ده ها سال است که ایرانیان با معضلی به نام غرب زدگی روبه رو هستند. انقلاب اسلامی ایران در واقع تقابلی جدی با رویکرد وابسته ساز غرب گرایان، در همه جوانب آن، به غرب بود. برخی معتقد بودند برای پیشرفت باید از فرق سر تا انگشت پای ایرانی، رنگ و بوی فرنگی بگیرد. با وجود پیروزی انقلاب اسلامی و مبارزه بی امان با پدیده شوم تهاجم فرهنگی، امروزه با رخنه های متعدد فرهنگی روبه رو هستیم. نماد بارز رخنه فرهنگی، استحاله ارزش هایی است که با وجود صبغه های اعتقادیِ اسلامی و ایرانی، باید با لعاب تازه ای از فرهنگ غربی، به بیماری کشنده استحاله فرهنگی مبتلا شوند. در حقیقت ارائه ارزش های ضد دینی و ضد ایرانی، با قالبی ظاهراً موجه، به طالبان آن، فاجعه ای است که این روزها در جریان است. برخی به بهانه صدور ارزش های انقلابی و با ادعای تلاش برای مقابله با تهاجم فرهنگی، به دنبال ایرانیزه و اسلامیزه کردن تعابیری هستند که اصالتاً در برابر ارزش های ملی و مذهبی ما قرار دارند. مفهوم هزار وجه آزادی یکی از این دامهای مخوف و هراس انگیز است. برخی از افراد هر نوع حساسیت نسبت به فعالیت های ضدفرهنگی را، محدود کننده آزادی می دانند و مدعی اند، آزادی یکی از ستون های بی بدیل شکل گیری انقلاب اسلامی است. به تعبیر مقام معظم رهبری:

 «آزادی غیر از ولنگاری است؛ آزادی غیر از رهاسازی همه ضابطه ها است. آزادی ــ که نعمت بزرگ الهی است ــ خودش دارای ضابطه است؛ بدون ضابطه، آزادی معنی ندارد… اینکه ببینیم کسانی با استفاده از هنر، با استفاده از بیان، با استفاده از ابزارهای گوناگون، با استفاده از پول، راه مردم را بزنند، ایمان مردم را مورد تهاجم قرار بدهند، در فرهنگ اسلامی و انقلابی مردم رخنه ایجاد کنند، ما بنشینیم تماشا کنیم و بگوییم که آزادی است، این جور آزادی در هیچ جای دنیا نیست!»[3]

درک عمیق مفاهیم فرهنگی، هم برای مردم و هم برای مسئولان، می تواند ضمن بالا بردن هوشیاری آن ها، از رخنه های فرهنگی جلوگیری کند و این خود یکی از مهمترین ویژگی های یک فعالیت فرهنگی صحیح است.

شاه راه فرهنگ اسلامی- ایرانی

کار فرهنگی در قالب به اصطلاح هیئتی آن، فرجام مناسبی نخواهد داشت. در حالت بسیار خوشبینانه، بدون شناختن ابعاد کار فرهنگی و اهداف مورد نظر آن، با هرز رفتن و نابود شدن سرمایه های مادی و معنوی، بدون هیچ تغییر مطلوبی، روبه رو خواهیم شد. برخی به بهانه توصیه و نقد، هویت و اعتقادات بنیادین مردم ایران را به سخره می گیرند و نام آن را نقد و نقادی فرهنگی می گذارند. غافل از این که نقد و نقادی، خود نیازمند آداب و فرهنگ ویژه است. به تعبیر مقام معظم رهبری:

«من در مورد تذکّرات، معتقدم باید با منطق محکم و با بیان روشن، نقطه نظرات صحیح را ارائه بدهند. با تهمت زنی و جنجال آفرینی، بنده موافق نیستم؛ با تکفیر کردن و متهم کردن این و آن، بنده موافق نیستم.»

نادیده گرفتن خطوط انقلاب اسلامی و هویت اصلی ملت ایران، تحقیر اخلاق ایرانی و فرهنگ اسلامی و مقایسه ای احساسی و توام با لاابالی گری، زمینه سست شدن عزم راسخ ملی و توسعه بیماری سرطانی تردید را در میان مردم به وجود خواهد آورد. در چنین حالتی ضربه پذیری فرهنگ عمومی، که در میان غبار تردید حالتی مضاعف به خود گرفته است، راه را برای نفوذ فرهنگ بیگانه و از خود بیگانگی فرهنگی هموار خواهد کرد. بنابراین دفاع از هویت ایرانی و اسلامی و حفظ و ترویج ارزش های آن، می تواند یکی از مهمترین اهداف هر فعالیت فرهنگی باشد.

 این مسئله موضوعی است که از سوی مقام معظم رهبری به عنوان یک راهبرد در سال ۱۳۹۳، مورد تاکید قرار گرفته است.

کار فرهنگی، نیازمند عزم ملی است

بدیهی است که چنین امر مهمی نیازمند حرکتی جهادی و انقلابی است. فرهنگ عمومی ما در سال های اخیر دستخوش نابسامانی های فراوان بوده است. این نابسامانی بیش از هر چیزی ریشه در ناآگاهی دارد. احیای سنت امر به معروف و نهی از منکر در حوزه فرهنگ می تواند پشتوانه محکمی برای این هدف مقدس باشد. رویکرد مسئولان در این عرصه باید مبتنی بر استفاده از نقد و نظر کسانی باشد که به دلیل ارتباط دائمی و مستمر با مسائل فرهنگی، آسیب ها و ضعف های آن را می شناسند و قادرند نوری را فراراه مسئولان برای رسیدن به نتیجه مطلوب روشن کنند. احساس استغنا از نظر فعالان دلسوز فرهنگی، سم مهلکی است که مسئولان را به وادی ناکجا آباد خواهد کشاند. این موضوع مطلبی است که از سوی رهبر معظم انقلاب نیز مورد تأکید قرار گرفته است:

«اعتقاد من این است که مجموعه انقلابی کشور ـ که بحمدالله تعداد بی شماری از آنها در بین جوان های ما، در بین صاحب نظران ما، اساتید ما، بزرگان ما، تحصیل کرده های ما حضور دارند ـ می توانند با منطقِ محکم وارد میدان بشوند، نقّادی کنند. نقاط ضعف را و نقاط منفی را به رخ ما مسئولان بکشانند. گاهی می شود که مسئول، متوجّه نیست چه دارد می گذرد در متن جامعه، اما آن جوان در متن جامعه است، او می فهمد؛ آن عزم ملّی و مدیریّت جهادی که عرض کردیم در زمینه فرهنگ، این است.»

 

پی نوشت ها:

 

[1] سخنرانی در حرم مطهر امام رضا علیه السلام، 1 / 1 / 93.

[2] سخنرانی در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، 19 / 9 / 92.

[3] همان.

گروه فرهنگی تبلیغی النبا العظیم

معاونت فرهنگی قرارگاه فرهنگی تبلیغی النبأ العظیم